زلال حکمت
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زلال حکمت و آدرس zolalehekmat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


هشدار:

استفاده ی ابزاری از دین!!...

اشاره:

چندی پیش در پایگاه شخصی جناب آقای محمد باقر فیروزی به نشانی

www.firouzi.org

مطلب زیبا؛به جا و قابل تأملی دیدم با عنوان(استفاده ابزاری و خلاف ادب از نام امام زمان؛قائم"عج")که طی آن نویسنده از این که علی رغم عظمت شـأن حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) از این اسم با محتوای حضرتشان برای از جا بلند کردن مردم استفاده می شود، انتقاد کرده بودند و انتقادی بسیار شایسته و صحیح نیز بود.

این نوشتار به برخی دیگر از این گونه استفاده های ابزاری از آموزه های دینی اشاره دارد.

1)تلاوت قرآن اول مجالس؛ تبرک یا...؟

تلاوت قرآن در آغاز برنامه ها به جهت تبرک و تیمن از آیات نورانی وحی امر مقدسی است؛اما متأسفانه مدتی است این امر به استفاده ابزاری و سمبولیک از قرآن تبدیل شده است!

اول هر جلسه در حالی که مستمعین مشغول صحبت های متفرقه هستند؛قاری شروع به تلاوت قرآن می کند و در دو سه دقیقه نیز(به سفارش مسئولان جلسه) به پایان می رساند؛ که نه تنها حق تلاوت و استماع آیات رعایت نشده بلکه به گونه ای بر خلاف ادب قرآنی می باشد.

2)طلب صلوات یا...؟

بی تردید بعد از کلمه توحید؛ ذکر صلوات بر محمد و آل محمد از افضل اذکار می باشد؛ اما گاه مشاهده می شود که در بعضی مجالس برخی از افراد مؤمن اما نا آگاه و ساده دل به هر بهانه ای (قبل از منبر؛وسط منبر با سکوت سخنران، با قطع برق، با وصل برق،قبل و بعد از اطعام و...) طلب صلوات می کنند که این کار با شأن والای صلوات منافات دارد.

3)روضه خوانی یا...؟

بسیار دیده ایم که برخی از مداحان اهل بیت(ع)؛ در میان قرائت دعا به ذکر مصیبت می پردازند! حقیقت این است که ذکر مصائب اهل بیت(ع) باید یا قبل از شروع دعا و یا در پایان آن باشد؛گاهی مداح وسط دعای کمیل می بیند که مجلس آنچنان اشک و سوزی ندارد؛ با گریز به حادثه عاشورا در صدد گرفتن اشک از مستمعین بر می آید! و این کارنه با شأن دعا و مناجات هماهنگی دارد و نه با شأن روضه خوانی!

 

[ سه شنبه 19 شهريور 1392 ] [ 17:1 ] [ محمدحسین تقوایی ]

سخنان اموزنده از شیخ رجبعلی خیاط :



♦ قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای.

♦ دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود،ولی دو چیز کم دارد:یکی اخلاص و دیگری،دوستی خدای متعال.

♦ هی نگو دلم اینطور می خواهد،ببین خدا چه می خواهد.

♦ خدا همه عالم را برای شما و شما را برای خودش آفریده است.ببینید که چه مقام و منزلتی برای شما آفریده است.


♦ مقدسها همه کارشان خوب است فقط باید منیت خود را با خدا عوض کنند.

♦ اغلب مردم اظهار میدارند که ما امام زمان را از خودمان بیشتر دوست داری،حال که اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشم،باید برای او کار کنیم،نه برای خود.

♦ اگر چشم برای خدا کند می شود(عین اللّه) و اگر گوش برای خدا کار کند می شود(اذن اللّه) و اگر دست برای خدا کار کند می شود(ید اللّه) تا می رسد به قلب انسان که جای خداست.

♦ همه خودهای انسان از خودپرستی است.تا خداپرست نشوی به جایی نمی رسی.

♦ فرهاد هر کلنگی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بود.هر کاری انجام می دهی تا پایان کار،باید همین حال را داشته باشی.همه فکر و ذکرت باید خدا باشد،نه خود…

♦ از کلمه (ما) بگذرید،آن جا که در کارها کلمه(من) و (ما) حکومت می کند،شرک است.

♦ وقتی خدا را شناختی،هر چه می کنی باید خالصانه و عاشقانه باشد.حتی کمال خود را هم در نظر نگیر.نفس بسیار زیرک و پیچیده است و دست بردار نیست.به هر نحو شده میخواهد خود را وادار کند.

[ دو شنبه 18 شهريور 1392 ] [ 21:52 ] [ محمدحسین تقوایی ]

پیر فرزانه

نام و یاد دانشمند فرهیخته،نویسنده پر تلاش،مفسر قرآن و نهج البلاغه،خادم مخلص مکتب امام صادق(ع)و چهره خدمتگزار مرحوم رفیعی برای تمام شهروندان فسایی آشنا و همراه با خاطرات شیرین است.

مرحوم استاد سید محمد صادق رفیعی در هفدهم شهریور ماه 1303در روستای دستجه(واقع در پنج کیلومتری شهرستان فسا) پا به عرصه وجود گذاشت. در پنج سالگی،مادرش وی را به مکتب خانه زن مرحوم ملا محمد حسن سپرد و سپس با حضور در مکتب خانه مرحوم میرزا داوود فنایی به تکمیل آموخته های خویش در زمینه روخوانی قرآن،حافظ،گلستان سعدی،خط و حساب پرداخت. مرحوم رفیعی در زندگی نامه خود نوشت خویش از میرزا داوود فنایی به خیر و نیکی فراوان یاد می کند و ایشان را در زمینه معنوی اهل تهجد و در زمینه علم و تدریس مبرز معرفی می نماید.

مرحوم رفیعی در هفت سالگی به فسا آمد و در دبستان دولتی شماره 7 فسا به ادامه تحصیل همت گماشت و دوره دبیرستان را در دبیرستان روزبهان فسا سپری کرد و آنگاه در شیراز به مدرک ششم متوسطه دست یافت.

مرحوم رفیعی  از همان کودکی و به نوشته خودشان تحت تاثیر پدر که خود شاعر و عالم بود و با شعر و ادب آشنا و  شب های دوشنبه با حضور برخی از باسوادان دستجه به شاهنامه خوانی می پرداخت؛علاقمند به شعر و ادب و صاحب قلم گردید.

سفر مرحوم رفیعی به تهران-که به واسطه تحصیل در دانشگاه نظامی و شغل ایشان بود- زمینه آشنایی او را با بزرگانی چون مرحوم علامه طباطبایی،علامه جعفری،شهید مطهری،مرحوم الهی قمشه ای،دکتر علی شریعتمداری و... فراهم ساخت. مرحوم علامه جعفری بارها برای دیدار با مرحوم رفیعی به فسا مسافرت می کرد.

پس از بازگشت به فسا و احساس نیاز شدید به نشر معارف الهی؛اقدام به تاسیس مؤسسه دینی فسا(کتابخانه امام جعفر صادق"ع") نمود و با راه اندازی جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه به ترویج فرهنگ غنی اسلامی پرداخت. تأسیس مکتب فاطمیه(حوزه علمیه خواهران)؛ تأسیس و ریاست دانشگاه آزاد اسلامی فسا،برگزاری کنگره سراسری شعر ایران در فسا(1365)،برگزاری سمینار بزرگ حضرت علی بن ابی طالب(ع) و ... از دیگر فعالیت های این چهره برجسته علمی و فرهنگی می باشد.

در سال 1364 اثر تفسیری منظوم مرحوم فاخری فسایی (مرأت المحبوب) را جمع آوری و منتشر ساخت.

(ندای ادب)،(ندای قرآن یا شاهراه بهشت) و (اوج ایمان و شکوه خردمندی؛شرح حکمت 289 نهج البلاغه) از دیگر آثار منتشر شده مرحوم رفیعی است.

هرگز فراموش نمی کنم که وقتی از موضوع رساله حقیر که پیرامون نهج البلاغه بود؛آگاه شد چقدر نگارنده را مورد تشویق قرار داد و علی رغم کهولت سن و کسالت در جلسه دفاع از رساله حاضر شد و چند کلامی پیرامون عظمت امیر مؤمنان(ع) و نهج البلاغه افاضه فرمود.

روح بلند این دانشمند فرهیخته و سالک الی الله در تاریخ دوشنبه بیستم خردادماه 1387در جوار رحمت حضرت دوست آرام یافت و در دانشگاه آزاد اسلامی فسا به خاک سپرده شد.

غزل زیبای زیر از اوست:

چکید اشک ز چشمم، ز گل گلاب چکید

و یا که ژاله سیمین بر آفتاب چکید

خم است قلب حزینش،دو چشم ساغر می

ز خم به ساغر می رشحه شراب چکید

عروس اشک که در هفت پرده پنهان بود

ببین که پرده گشا گشته بی حجاب چکید

...ز اشک دامن پاکش ستاره باران شد

که بس ستاره هم از روی آفتاب چکید

اگر به تربت(صادق) قدم نهی ای دوست

بریز اشک و بگو در ره ثواب چکید.

 

 با تشکر از پایگاه خبری-تحلیلی فسا(سلام فسا) به خاطر انتشار این نوشتار

[ دو شنبه 11 شهريور 1392 ] [ 9:55 ] [ محمدحسین تقوایی ]

چرا ما شیعیان را «شیعه‌ی جعفری» می‌نامند، در حالی که ما شیعه‌ی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) هستیم؟

اصل ریشه را می‌توان در حکومت خلفاء غاصب و ستمکار به نام اسلام بر جوامع اسلامی و تلاش برای تحریف و سپس به نابودی کشاندن معارف و اندیشه‌ی اسلامی در تمامی سطوح اصول و فروع آن دانست.

به ویژه پس از شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام، قدرت در جهان اسلام به صورت مطلق به بنی‌امیه و سپس بنی‌العباس و ... رسید. اشخاص و دودمانی که نه تنها شیعه یا سنی مذهب نبودند، بلکه اساساً مسلمان نبودند و نسبت به اسلام نیز بغض و کینه‌ی عجیب و بی‌بدیلی داشتند. (مانند وهابیت امروز).

بدیهی است که آنان نمی‌توانستند کفر خود را آشکار کرده و نام کفر بر مردم مسلمان حکومت کنند، لذا ضمن تمسک به نفاق و مسلمان و خلیفة المسلمین نامیدن خود، سعی بسیار و هم جانبه‌ای در تحریف، شایع نمودن خرافات و در نهایت زدودن معارف اسلامی نمودند و در این راه از هیچ خیانت و جنایتی، از صرف هزینه‌ی کلان گرفته تا قتل عام‌های فردی یا دسته جمعی فروگذار ننمودند که شهادت اهل بیت علیهم‌السلام و از جمله حضرت امام صادق علیه‌السلام، از جمله نمودهای بارز آن می‌باشد.

اگر این جو اسلام زدایی توسط حکام جور با شدت تمام از همان ابتدا حاکم بوده (و هنوز هم هست)، اما این جو در شرایط متفاوت  دچار فراز و نشیب‌های فراوانی شد. به ویژه پس از ماجرای کربلا و شهادت سیدالشهداء امام حسین علیه‌السلام، این جو به خاطر فریب اذهان عمومی و در نتیجه جلوگیری از هوشیاری و اعراض و قیام مردم، تا حدودی فروکش نمود.

در دوره‌ی امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام، اوضاع نابسامان سیاسی و حکومتی در بلاد اسلامی، زمینه را برای فعالیت و نشر فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی (ص) مساعدتر نمود، لذا آن دو امام بزرگوار (ع) در اولین اقدام به تبیین و نشر اسلام راستین و تعلیم شاگردان عام و خاص قیام نموده و اسلام و مسلمین را از عدم دسترسی به معارف و منابع صحیح و عدم شناخت اسلام واقعی نجات داد.

دوران امام باقر علیه‌السلام، آغاز این فرصت بود. لذا ایشان بیشتر به تبیین مبانی و معارف اصول عقاید پرداختند، اما در دوران امام صادق علیه‌السلام شرایط مساعدتر گشت و ایشان ضمن اصول به تبیین و تدوین احکام و نشر آنها توسط شاگردان عام (دانشگاه امام صادق علیه‌السلام) و شاگردان خاص پرداختند. لذا آن چه که اکنون از مبانی تفسیر، معارف، فقه و اصول، حدیث و ... در اختیار شیعیان قرار گرفته است، از برکت وجود آن امام همام می‌باشد.

اگر چه مذهب معنای عام دارد، اما در عرصه‌ی فقه، مذهب به مجموعه‌ی احکام بیان می‌شود و اگر چه مذاهب دیگر اسلامی حتی در بینش اصول عقاید (حتی توحید) تفاوت‌هایی دارند، ولی عمده‌ی دسته‌بندی آنها به خاطر تفاوت در احکام (فقه) است و چون مذهب شیعه، عمده مبانی فقه و احکام خود را از امام صادق علیه‌السلام اخذ نموده است، به «شیعه جعفری» ملقب شده است و به همین دلیل ایشان را «رئیس مذهب شیعه» می‌نامند.

       

با تشکر از پایگاه خبری-تحلیلی فسا(سلام فسا) به خاطر انتشار این نوشتار

[ یک شنبه 10 شهريور 1392 ] [ 15:32 ] [ محمدحسین تقوایی ]

سروده ای زیبا از استاد علی اکبر لطیفیان

آفریدند آفرینش را برای پنج تن

پس همه هستند خلق ماجرای پنج تن

مثل جبرائیل،من تا عرش بالا می روم

آن زمان هایی که می افتم به پای پنج تن

نذر اهل بیت(ع)؛ اهل بیت باید ذبح کرد

بچه های ما فدای بچه های پنج تن

استجابت در قسم دادن به نام فاطمه است

پس بدون او نمی گیرد دعای پنج تن

فاطمه در عین وحدت،گاه کثرت می شود

می رسد از جانب یک تن صدای پنج تن

یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت

لاجرم تکثیر شد در جای جای پنج تن

هم رضای پنج تن باشد رضای فاطمه

هم رضای فاطمه باشد رضای پنج تن

ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دو ایم:

یا غلام پنج تن یا که گدای پنج تن

[ جمعه 8 شهريور 1392 ] [ 6:34 ] [ محمدحسین تقوایی ]

آشنایی با قصیده ای زیبا از استاد سخن سعدی

شکر و سپاس و منت و عزت خدای را

پروردگار خلق و خداوند کبریا...

این بیت مطلع یکی از قصیده های پر مغز و دلنشین حضرت سعدی است.این قصیده را در (کلیات سعدی)به تصحیح مرحوم محمد علی فروغی در بخش (مواعظ) و اولین قصیده فارسی می توانید مشاهده فرمایید.

ابیات آغازین این قصیده ی زیبا در بر دارنده ی معارف ژرف توحیدی و تمام آن برگرفته از قرآن است:

دادار غیب دان و نگهدار آسمان

رزاق بنده پرور و خلاق رهنما

اقرار می کند دو جهان بر یگانگیش

یکتا و پشت عالمیان بر درش دوتا

گوهر ز سنگ خاره کند لؤلؤ از صدف

فرزند آدم از گِل و برگ گُل از گیا

سبحان من یمیت و یحیی و لا اله

الا هوالذی خلق الارض و السما

...دریای لطف اوست وگرنه سحاب کیست

تا بر زمین مشرق و مغرب کند سخا؟

انشأتنا بلطفک یا صانع الوجود

فاغفرلنا بفضلک یا سامع الدعا

ارباب شوق در طلبت بی دلند و هوش

اصحاب فهم در صفتت بی سرند و پا

...شاهان بر آستان جلالت نهاده سر

گردن کشان مطاوع و کیخسروان گدا...

سعدی سپس در ادامه این قصیده ی غراء؛ با این در آمد زیبا به مدح سرور کائنات حضرت محمد مصطفی-علیه افضل السلام و الصلوات- می پردازد:

چندین هزار سکه پیغمبری زدند

اول به نام آدم و آخر به مصطفی

یکی از زیباترین نوآوری های استاد سخن؛در مدح پیامبر اکرم(ص) در این ابیات است که به تفسیر عرفانی آیه ی شریفه  ی(اذا الشمس کورت) می پردازد:

دانی که در بیان اذا الشمس کورت

معنی چه گفته اند بزرگان پارسا؟

یعنی وجود خواجه سر از خاک بر کند

خورشید و ماه را نبود آن زمان ضیا...

آنگاه سعدی سخن را با مدح خلفاء راشدین ادامه می دهد. نکته ی قابل توجه این که مقایسه ی مدح امیر المؤمنین(ع) با سه خلیفه دیگر ما را به نتیجه ی مهمی می رساند و آن این که هم در تعداد ابیات و هم در محتوای مدح؛ ستایشگری سعدی از امیر مؤمنان جایگاه ویژه ای یافته است:

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند

جبار در مناقب او گفته (هل اتی)

زور آزمای قلعه خیبر که بند او

در یکدگر شکست به بازوی لا فتی

مردی که در مصاف زره پیش بسته بود

تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا

شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود

جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا

دیباچه مروت و سلطان معرفت

لشگرکش فتوت و سردار اتقیا

فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست

ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی...

بیت اخیر نشانگر این است که سعدی هم به مقام عصمت اهل بیت(ع) به ویژه امیرالمؤمنین معتقد بوده و هم مسأله (شفاعت) را پذیرفته است و این بر خلاف اعتقاد اهل سنت است:

یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه

یا رب به خون پاک شهیدان کربلا...

آنگاه کلام سعدی بزرگ تا آخر این قصیده؛ مناجات با حضرت رب الارباب است، مناجاتی زیبا و برآمده از سینه ای سرشار از معرفت:

...یا رب خلاف امر تو بسیار کرده ایم

وامید بسته بر کرمت عفو ما مضی

یا رب به لطف خویش گناهان ما بپوش

روزی که رازها فتد از پرده برملا

همواره از تو لطف و خداوندی آمده است

وز ما چنانکه در خور ما فعل ناسزا

...ما را تو دست گیر و حوالت مکن به کس

الا الیک حاجت درماندگان فلا

...کردی تو آنچه شرط خداوندی تو بود

ما در خور تو هیچ نکردیم ربنا

سهل است اگر به چشم عنایت نظر کنی

اصلاح قلب را چه محل پیش کیمیا

...کس را به خیر و طاعت خویش اعتماد نیست

آن بی بصر بود که کند تکیه بر عصا...

از ویژگی های مهم این قصیده که آن را در ردیف سروده های ماندگار سعدی قرار داده است؛ ارتباط ژرف این قصیده با کلام وحی است. انشاالله در آینده به برخی از اشارات قرآنی سعدی در این قصیده خواهم پرداخت.

مطالعه این قصیده زیبای استاد سخن؛سعدی بزرگ را به همه دوستان فرهیخته ام توصیه می کنم.

[ سه شنبه 5 شهريور 1392 ] [ 9:1 ] [ محمدحسین تقوایی ]

 

نبرد من؛ داستان اولین نماز دکتر جفری لانگ

 

برگرفته از کتاب “Even Angels Ask (حتی فرشتگان نیز می پرسند) اثر دکتر جفری لانگ. برگردان از ترجمه ی عربی این قسمت از کتاب توسط دکتر عثمان قدری مکانسی

 

داستانی که می خوانید، داستان اولین نماز دکتر جفری لانگ استاد ریاضیات دانشگاه است.

 

وی که در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده در ۱۸ سالگی ملحد می شود. وی از طریق یکی از دانشجوهای مسلمانش نسخه ای ترجمه شده از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه ی آن را مطالعه کرد و در پایان تصمیم گرفت اسلام بیاورد.

 

دکتر جفری لانگ تاکنون چند کتاب درباره ی تجربه ایمان خود نوشته که از این میان می توان به کتاب «نبرد برای ایمان» و «حتی فرشتگان نیز می پرسند» اشاره کرد.

 

روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد.

 

ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بری

 

پیش خودم گفتم: آیا نماز اینقدر سخت است؟

 

ولی من نصیحت دانشجوها را فراموش کردم و تصمیم گرفتم نمازهای پنجگانه را به زودی شروع کنم.

 

آن شب مدت زیادی را در اتاق خودم بر روی صندلی نشسته بودم و زیر نور کم اتاق حرکت های نماز را با خودم مرور می کردم و توی ذهنم تکرار می کردم. همینطور آیات قرآنی که باید می خواندم و همچنین دعاها و اذکار واجب نماز را

 

از آنجایی که چیزهایی که باید می خواندم به عربی بود، باید آنها را به عربی حفظ می کردم و معنی اش را هم به انگلیسی فرا می گرفتم.

 

آن کتابچه را ساعت ها مطالعه کردم، تا آنکه احساس کردم آمادگی خواندن اولین نمازم را دارم.

 

ساعت نزدیک به نیمه ی شب بود. برای همین تصمیم گرفتم نماز عشاء را بخوانم

 

داخل دستشویی آن کتابچه را روبروی خودم بر روی سنگ روشویی گذاشتم و صفحه ی چگونگی وضو را باز کردم.

 

دستورات داخل آن را قدم به قدم و با دقت انجام دادم. مانند آشپزی که برای اولین بار دستور پخت یک غذا را انجام می دهد!

 

وقتی وضو را انجام دادم شیر آب را بستم و به اتاق برگشتم در حالی که آب از سر و وصورت و دست و پاهام می چکید. چون در آن کتابچه نوشته بود بهتر است آدم آب وضو را خشک نکند۱

 

وسط اتاق به سمتی که به گمانم قبله بود ایستادم. نگاهی به پشت سرم انداختم که مطمئن شوم در خانه را بسته ام! بعد دوباره به قبله رو کردم. درست ایستادم و نفس عمیقی کشیدم. بعد دستم را در حالی که باز بود به طرف گوش هایم بالا بردم طوری که لاله ی گوشم را لمس کردم .۲ بعد با صدایی پایین الله اکبر گفتم.

 

امیدوار بودم کسی صدایم را نشنیده باشد! چون هنوز کمی احساس انفعال می کردم، یعنی هنوز نتوانسته بودم بر این نگرانی که ممکن است کسی من را زیر نظر دارد غلبه کنم.

 

ناگهان یادم آمد که پرده ها را نکشیده ام و از خودم پرسیدم: اگر کسی از همسایه ها من را در این حالت ببیند چه فکر خواهد کرد!؟

 

نماز را ترک کردم و به طرف پنجره رفتم و نگاهی به بیرون انداختم تا مطمئن شوم کسی آنجا نیست. وقتی دیدم کسی بیرون نیست احساس آرامش کردم. پرده ها را کشیدم و دوباره به وسط اتاق برگشتم

 

یک بار دیگر رو به سوی قبله کردم و درست ایستادم و دستم را تا بناگوش بالا بردم و به آرامی گفتم: الله اکبر.

 

با صدای خیلی پایینی که شاید شنیده هم نمی شد به آرامی سوره ی فاتحه را به سختی و با لکنت خواندم و پس از آن سوره ی کوتاهی را به عربی خواندم ولی فکر نمی کنم هیچ شخص عربی اگر آن شب تلاوت من را می شنوید متوجه می شد چه می گویم!!

 

پس از آن باز با صدایی پایین تکبیر گفتم و به رکوع رفتم بطوری که پشتم عمود بر ساق پایم شد و دست هایم را بر روی زانویم گذاشتم.

 

احساس خجالت کردم… چون تا آن روز برای کسی خم نشده بودم. برای همین خوشحال بودم که تنها هستم.

 

در همین حال که در رکوع بودم عبارت سبحان ربی العظیم را بارها تکرار کردم. پس از آن ایستادم و گفتم: سمع الله لمن حمده، ربنا ولک الحمد

 

حس کردم قلبم به شدت می تپد و وقتی بار دیگر با خضوع تکبیر گفتم دوباره احساس استرس بهم دست داد چون وقت سجده رسیده بود.

 

در حالی که داشتم به محل سجده نگاه می کردم، سر جایم خشکم زد… جایی که باید با دست و پیشانیم فرو می آمدم. ولی نتوانستم این کار را بکنم! نتوانستم به سوی زمین پایین بیایم. نتوانستم خودم را با گذاشتن بینی ام بر روی زمین کوچک کنم… به مانند بنده ای که در برابر سرورش کوچک می شود

 

احساس کردم پاهایم بسته شده اند و نمی توانند خم شوند.

 

بسیار زیاد احساس خواری و ذلت بهم دست داد و خنده ها و قهقهه های دوستان و آشناهایم را تصور کردم که دارند من را در حالتی که در برابر آنها تبدیل به یک احمق شده ام، نگاه می کنند. تصور کردم تا چه اندازه باعث برانگیختن دلسوزی و تمسخر آنها خواهم شد.

 

انگار صدای آنها را می شنیدم که می گویند: بیچاره جف! عرب ها در سانفرانسیسکو عقلش را ازش گرفته اند!

 

شروع کردم به دعا: خواهش می کنم، خواهش می کنم کمکم کن

 

نفس عمیقی کشیدم و خودم را مجبور کردم که پایین بروم. الان روی دو زانوی خود نشسته بودم… سپس چند لحظه متردد ماندم و بعد پیشانیم را بر روی سجاده فشار دادم… ذهنم را از همه ی افکار خالی کردم و گفتم: سبحان ربی الأعلی

 

الله اکبر… این را گفتم و از سجده بلند شدم و نشستم. ذهن خود را همچنان خالی نگه داشتم و اجازه ندادم هیچ چیز حواسم را پرت کند.

 

الله اکبر… و دوباره پیشانی ام را بر زمین گذاشتم. در حالی که نفس هایم به زمین برخورد می کرد جمله ی سبحان ربی الأعلی را خودبخود تکرار می کردم. مصمم بود که این کار را به هر قیمتی که شده انجام بدهم.

 

الله اکبر… برای رکعت دوم ایستادم. به خودم گفتم: هنوز سه مرحله مانده. برای آن قسمت نمازم که باقی مانده بود با عواطف و احساسات و غرورم جنگیدم. اما هر مرحله آسان تر از مرحله ی قبل به نظر می رسید تا اینکه در آخرین سجده در آرامش تقریبا کاملی به سر می بردم.

 

سپس در آخرین نشستنم، تشهد را خواندم و در پایان به سمت راست و چپ سلام دادم.

 

در حالی که در اوج بی حسی قرار داشتم همچنان در حالت نشسته بر روی زمین باقی ماندم و به نبردی که طی کردم فکر کردم… خجالت کشیدم که چرا برای انجام یک نماز تا پایان آن اینقدر با خودم جنگیدم.

 

در حالی که سرم را شرم آگین پایین انداخته بودم به خداوند گفتم: حماقت و تکبرم را ببخش، آخر می دانی من از جایی دور آمدم… هنوز راهی طولانی مانده که باید طی کنم.

 

و در آن لحظه احساسی پیدا کردم که قبلا تجربه نکرده بودم و برای همین وصف آن با کلمات غیر ممکن است.

 

موجی من را در بر گرفت که هیچگونه نمی توانم وصفش کنم جز اینکه آن حس به « سرما » شبیه، بود و حس کردم که از نقطه ای داخل سینه ام بیرون می تابد.

 

چونان موجی بود عظیم که در آغاز باعث شد جا بخورم. حتی یادم هست که داشتم می لرزیدم، جز اینکه این حس چیزی بیشتر از یک احساس بدنی بود چون به طرز عجیبی در عواطف و احساسات من تاثیر گذاشت.

 

گو اینکه « رحمت » به شکلی تجسم یافت و مرا در بر گرفت و در درونم نفوذ کرد.

 

سپس بدون اینکه سببش را بدانم گریه کردم. اشک ها بر صورتم جاری شد و صدای گریه ام به شدت بلند شد. هرچه گریه ام شدیدتر می شد حس می کردم که نیرویی خارق العاده از رحمت و لطف مرا در آغوش می گیرد.

 

این گریه نه برای احساس گناه نبود… گر چه این گریه نیز شایسته من بود… و نه برای احساس خاری و ذلت و یا خوشحالی… مثل این بود که سدی بزرگ در درونم شکسته و ذخیره ای عظیم ار ترس و خشم را به بیرون می ریزد.

 

در حالی که این ها را می نویسم از خودم می پرسم که آیا مغفرت الهی تنها به معنای عفو از گناهان است و یا بلکه به همراه آن به معنای شفا و آرامش نیز هست.۳

 

مدتی همانگونه بر روی دو زانو و در حالی که بسوی زمین خم بودم وصورتم را بین دو دستم گرفته بودم، می گریستم.

 

وقتی در پایان، گریه ام تمام شد به نهایت خستگی رسیده بودم. آن تجربه به حدی غیر عادی بود که آن هنگام هرگز نتوانستم برایش تفسیری عقلانی بیابم. آن لحظه فکر کردم این تجربه عجیب تر از آن است که بتوانم برای کسی بازگو کنم.

 

اما مهمترین چیزی که آن لحظه فهمیدم این بود که من بیش از اندازه به خداوند و به نماز محتاجم.

 

قبل از اینکه از جایم بلند شوم این دعای پایانی را گفتم:

 

«خدای من! اگر دوباره به خودم جرأت دادم که به تو کفر بورزم، قبل از آن مرا بکش! مرا از این زندگی راحت کن.. خیلی سخت است که با این همه عیب و نقص زندگی کنم، اما حتی یک روز هم نخواهم توانست با انکار تو زنده بمانم


برچسب‌ها: نماز, نبرد با خود , جفری لانگ,
[ 1 شهريور 1392 ] [ 16:12 ] [ ]

 "یاد بگیریم به شعائر الهی احترام بگذاریم"

 

امروز22 رمضان 2013  است ،اتفاق جالبی افتاد حیفم آمد برایتان ننویسم:

"مگر آلان رمضان نیست؟"

صاحبخانه ما مسیحی است تا آنجا که ما نسبت به ایشان شناخت پیدا کرده ایم انسان بافرهنگ و فهمیده ای است ،برعکس اسپانیایی ها که انگلیسی بلد نیستند ایشان انگلیسی می داند به همین جهت ما راحت تر با هم ارتباط برقرار می کنیم .بسیار به ایران و فرهنگ ایرانی و اسلامی علاقه مند شده است وچون شغلش گردشگری است قصد دارد حتما به ایران سفر کند .

امروز با هم قرار داشتیم .ایشان مدتی هم در سفر بود قصد داشت ما را ببیند در ضمن درباره قرار داد جدید آب و گاز با هم صحبت کنیم .

معمولا وقتی به ما سر می زند ما از ایشان" ایرانی" پذیرایی می کنیم با هر چه که در منزل باشد ،پسته ،چای ،نبات و.... که بسیار هم مورد پسندشان واقع می شود.

امروز هوا گرم بود رأس ساعت 6عصر که قرارمان بود زنگ در را زد. سلام احوالپرسی کردیم  و خوش آمد گفتیم و ایشان را به داخل دعوت کردیم ،دعوت ما را رد نمی کند ،داخل شد.

کمی با الینا شوخی وصحبت کرد و ما هم تعدادی نامه  مربوط به ایشان را که در صندوق پستی گذاشته بودند تحویلشان دادیم ،درباره قرارداد جدید صحبت کردیم وقرارهای آینده را گذاشتیم .

 ایشان با الینا سرگرم شد ومن  به آشپزخانه رفتم تا چیزی برای پذیرایی بیاورم .خانم زحمت کشیده بودند و شربت خاکشیر درست کرده بودند ،با سینی شربت وآب میوه  وارد پذیرایی شدم به محض اینکه مرا دید گفت:

"مگر آلان رمضان نیست؟"

خیلی تعجب کردم ،آخر مسلمانان در مادرید آن تعداد نیستند که شهروندان از شعائر و آداب دینی آنها با خبر باشند شاید فقط مسلمانان را با حجابشان بشناسند.

گفتم :بله .

گفت: وشما روزه هستید ؟

باز هم جواب  دادم :بله ما روزه هستیم.

گفت: پس من چیزی نمی خورم .چون شما روزه دارید!!!

و نخورد.

گفتیم مشکلی نیست .خلاصه با اصرار ما کمی از شربت خاکشیر "آن هم چون برایش جدید بود"نوشید ولی چند بار از ما  معذرت خواهی کرد که در مقابل شما که روزه دارید من نباید چیزی بخورم.

"به عقاید یکدیگر و به شعائر الهی احترام بگذاریم"


برچسب‌ها: رمضان , شعائر الهی , احترام , مسیحی,
[ 31 مرداد 1392 ] [ 17:58 ] [ ]

بهشت قرب...

وقتی که رأفت تو فراگیر می شود

آلوده در حریم تو تطهیر می شود

دیوانه می شود دل و زنجیر می شود

عمری به پای سفره نمک گیر می شود

افتاده باز مرغ دل من به دامتان

این ذره راه یافت به این بار عامتان

...........

هر قامتی که قامت دلجو نمی شود

هر یوسفی که یوسف مه رو نمی شود

هر چهره ای که عکس هوالهو نمی شود

(هر پادشه که ضامن آهو نمی شود)

اینجا به روی بال ملک پا گذاشتیم

دل را در آستان شما جا گذاشتیم

.............

دل را ز قید و بند غم آزاد می کنی؟

با یک اشاره ات دلم آباد می کنی؟

در گوشه دلم حرم ایجاد می کنی؟

من را دخیل پنجره فولاد می کنی؟

آقا! بهشت قرب تو را کم نمی دهم

پای ضریح را به دو عالم نمی دهم

...........

مهمان آستان تو در شهر مشهدم

آقای من! اگر چه گنه کارم و بدم

اما بدون دعوتت اینجا نیامدم

حاشا به لطف و رأفت تو گر کنی ردم

از کوثر ولایت تو مست می شوم

پای ضریح ناز تو پابست می شوم

...........

شمس الشموس! ضامن آهو! اباالحسن!

بر آستان لطف تو چشم امید من

یک بار هم کرم کن و من را صدا بزن

یادم بده در آتش عشق تو سوختن

این جذبه های شوق مرا تا کجا کشد؟

سلطان که دیده غیر تو ناز گدا کشد؟

............

آقای من! به غیر توأم کس حبیب نیست

بیمار عشق هستم و جز تو طبیب نیست

می خوانمت؛ که غیر تو نعم المجیب نیست

گویند تو غریبی و گویم غریب نیست؛

غربت کجا و این حرم و بارگاه تو؟

این سیل زائران که همه خاک راه تو؟

...........

آقا! دوباره در حرم و آستانتان

مهلت نمی دهد به من این اشک بی امان

مرغ دلم ز مشهد آقای مهربان

پر زد دوباره سوی حرم های بی نشان

با پای دل؛ به چشم تر و سوز سینه ام

پای ضریح ناز تو؛ اما مدینه ام

............

مظلوم تر ز فاطمه!آقای بی حرم!

ای آستان رحمت و ای قبله کرم

آورده پیش تو کرم و لطف و جود؛ کم

من روضه خوان غربت و بی تابی توأم

گفتی غمی چو ماتم و سوز حسین نیست

روزی به روزگار چو روز حسین نیست

..............

در عرش و فرش زلزله و انقلاب شد

خنجر به دست آمد و در اضطراب شد

وارد به قتلگاه به هول و شتاب شد

" والشمر جالسٌ..." دل زینب کباب شد

با روضه های حضرت ارباب بی کفن

پای ضریح ناز توأم یا ابا الحسن!

...........................................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

(مشهد مقدس مرداد 92)

(با تشکر از سایت "باشگاه شعر آیینی" به خاطر انتشار این شعر )

 

 

 

 

 

[ یک شنبه 27 مرداد 1392 ] [ 15:58 ] [ محمدحسین تقوایی ]

حافظ و قرآن

( سیری در اشارات قرآنی حافظ)

ان الذین امنوا و عملوالصالحات سیجعل لهم الرحمن وداً

(مریم 96)

کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند؛ به زودی (خدای) رحمان برای آنان محبتی (در دل ها) قرار می دهد.

برآستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد

(تصویر مربوط به آرامگاه حافظ در زمان ناصرالدین شاه می باشد.)

 

 

 

 

 

 

 

 

[ شنبه 29 تير 1392 ] [ 16:11 ] [ محمدحسین تقوایی ]

تصویری قدیمی از بقعه متبرکه حضرت امام زاده حسن(ع) شهرستان فسا

حضرت امام زاده حسن(ع) از نوادگان حضرت امام موسی کاظم(ع) و مدفون در شهرستان فسا در محله ای به نام فیروزادمرد می باشد.

شهیدان والا مقام شهرستان فسا در جوار این بزرگوار آرمیده اند.

نمایی از وضعیت فعلی امام زاده حسن(ع)

 

[ جمعه 28 تير 1392 ] [ 14:6 ] [ محمدحسین تقوایی ]

    رمضان با المیزان   

                       

بخش هفتم: پاسخ های علامه به شبهات مسأله شفاعت(4)

اشکال چهارم:

اشکال کرده اند که وعده ی شفاعت دادن به بندگان؛ باعث جرأت مردم بر معصیت و واداری آنان بر هتک حرمت محرمات الهی است و این با هدف دین که همان شوق بندگان به سوی بندگی و اطاعت است، منافات دارد.پس باید آنچه از قرآن در مورد شفاعت آمده؛ به معنایی تأویل شود تا مزاحم با این اصل بدیهی نشود.

پاسخ:

مرحوم علامه به این اشکال هم از طریق نقضی و هم حلی پاسخ داده اند.

جواب نقضی:

عین این اشکال در باره آیاتی که وعده ی مغفرت می دهد نیز وارد است؛ درباره آنها چه می گویید؟چون این آیات نیز مردم را به ارتکاب گناه جری میکند. به ویژه آیه 48 نساء که مربوط به بخشش گناهان حتی بدون توبه است!

جواب حلی:

شفاعت وقتی مستلزم جرأت و جسارت مردم می شود که  مجرم و صفات او را معین کرده باشد و یا حد اقل گناه را معین نموده و فرموده باشد که چه گناهی با شفاعت بخشوده می شود و آیات شفاعت اینگونه نیست.

 

[ جمعه 28 تير 1392 ] [ 8:7 ] [ محمدحسین تقوایی ]

حافظ و قرآن

(سیری در اشارات قرآنی حافظ)

..بل له مافی السموات والارض کل له قانتون

(بقره116)

... بلکه هر چه در آسمان ها و زمین است ار آن اوست و همه فرمانپذیر اویند.

نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد

هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد

..............

سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار

در گردشند بر حسب اختیار دوست

 

 

 

 

[ جمعه 28 تير 1392 ] [ 7:26 ] [ محمدحسین تقوایی ]

رمضان با المیزان

بخش ششم: پاسخ های علامه به شبهات مسأله شفاعت(3)

اشکال سوم:

اشکال کرده اند که شفاعت در حقیقت تغییر اراده خداست و از آنجا که اراده خدا بر طبق علم است؛تغییر اراده از سوی خدا محال می باشد.توضیح این که اشکال کرده اند که شفاعت این است گکه خدا اراده ای می کند بر خلاف اراده اولش؛ اول برای گناه کار اراده عذاب کرده سپس توسط شفاعت و با تغییر اراده خدا عذاب از او برداشته می شود و این تغییر اراده از خدا محال است.

پاسخ:

قبول شفاعت از سوی خدا از نه از باب تغییر اراده او و نه از باب خطا و دگرگونی حکم سابق اوست؛ بلکه از باب دگرگونی در مراد و معلوم اوست. توضیح این که:

خدا می داند که فلان انسان به زودی حالات مختلفی به خود می گیرد؛ در فلان زمان حالی دارد،چون اسباب و شرایطی دست به دست هم می دهند و در او آن حال را پدید می آورند،خدا هم درباره او اراده ای می کند سپس در زمانی دیگر حالی بر خلاف حال اول به خود می گیرد و چون اسباب و شرایطی دیگر پیش می آید ؛ لذا خدا هم در حال دوم اراده ای دیگر درباره او می کند:

کل یوم هو فی شأن(خدا در هر روز شأنی و کاری دارد.رحمن 29)

یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده علم الکتاب(هر چه را بخواهد محو ؛ و هر چه را بخواهد اثبات می کند و علم کتاب نزد اوست.رعد 39)

مثلا ما میدانیم که هوا به زودی تاریک می شود و ما برای دیدن به چراغ نیاز داریم و نیز می دانیم که به دنبال این تاریکی دوباره آفتاب طلوع می کند و هوا روشن می شود؛پس لاجرم اراده ما تعلق می گیرد به این که هنگام شب چراغ را روشن و هنگام روز آن را خاموش سازیم؛ ایا در این حال علم و اراده ما دگرگون شده است؟ نه.

آن تغییر علم و اراده ای از خداد محال است که با بقای معلوم و مراد بر حالی که داشته اند؛ علم و اراده بر آنها منطبق نگردد که از آن تعبیر به خطا و فسق می کنیم و مسأله شفاعت آن گونه که گذشت از این قبیل نیست.

 

[ چهار شنبه 26 تير 1392 ] [ 16:14 ] [ محمدحسین تقوایی ]

حافظ و قرآن

(سیری در اشارات قرآنی حافظ)

 

فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون

(روم 30)

پس روی خود را با گرایش تمام به حق؛ به سوی این دین کن؛با همان سرشتی که خدا مردم را برآن سرشته است.آفرینش خدای تغییر پذیر نیست این است همان دین پایدار ولی بیشتر مردم نمی دانند.

گر پیر مغان مرشد ما شد چه تفاوت

در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست

...................

هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت

زان میان پروانه را در اضطراب انداختی

..................

نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ

همه را نعره زنان جامه دران می داری

 

 

[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 16:10 ] [ محمدحسین تقوایی ]

رمضان با المیزان

بخش پنجم: پاسخ های علامه به شبهات شفاعت(2)

اشکال دوم:

سنت الهیه بر این جریان یافته که هیچ وقت افعال خود را در معرض تخلف و اختلاف قرار ندهد و چون حکمی براند؛ آن حکم را به یک نسق و در همه مواردش اجرا کند و استثنایی بر آن نزند و مسأله شفاعت؛ این هماهنگی و کلیت افعال و سنت های خدا را بر هم می زند، چون عقاب نکردن همه مجرمان و رفع عقاب از همه جرم های آنان، نقض غرض می کندو نقض غرض از خدا محال است و نیز این کار نوعی بازی است که قطعا با حکمت خدا نمی سازد و قبول شفاعت در بعضی گناهکاران و گناهان لازمه اش اختلاف و چند گانگی فعل خداست؛ که قرآن آن را نفی می کند.

پاسخ:

درست است که صراط خدای تعالی مستقیم و سنتش واحد است؛ ولی این سنت واحد و غیر متخلف، قائم بر اصالت یک صفت از صفات خدا – مثلا صفت تشریع و حکم او- نیست، تا در نتیجه هیچ حکمی از موردش و هیچ جزا و کیفر حکمی از محلش تخلف نکند و به هیچ وجه قابل تخلف نباشد؛ بلکه این سنت واحد، قائم است برآنچه مقتضای تمام صفات اوست؛آن صفاتی که ارتباط با این سنت دارند.

خدای سبحان واهب و افاضه کننده تمامی عالم هستی از حیات و موت و رزق و نعمت و...است و اینها اموری مختلفند که ارتباطشان با خدا یکسان نیست چون اگر این طور بود؛لازم می شد که ارتباط و سببیت به کلی باطل شود؛آری خدا هیچ مریضی را بدون اسباب ظاهری و مصلحت مقتضی شفا نمی دهد و...

پس هر امری از امور از جهت آن مصالح و خیراتی که در آن هست به خدا ارتباط پیدا می کند؛پس تبدل نیافتن سنت الهی نسبت به مقتضای یک مصلحت نیست بلکه راجع است به آنچه از فعل و انفعال و کسر و انکسارهای میان حکمت ها و مصالح مربوط به مورد،حاصل می شود.

پس شفاعت؛اختلاف در سنت خدا نیست و هیچ انحرافی در صراط مستقیم او پدید نمی آورد چرا که شفاعت اثر یک عده از عوامل نظیر رحمت،مغفرت،حکم و قضا،و رعایت حق صاحب حق و فصل القضاء است.

 

 

 

[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 15:16 ] [ محمدحسین تقوایی ]

خدمت استاد گرامی ام جناب تقوایی سلام علیکم

طاعات شما قبول درگاه حق انشاء الله

تابستان امسال سفری به برخی از کشور های اروپایی داشتیم در هر شهر معمولا کلیسایی به نام کلیسای جامع (catedral) دارند که چیزی مانند مسجد جامع ماست . معمولا این کلیساها قدیمی و بسیار با عظمت هستند و با معماری زیبا و توسط معماران  مشهور ،با تزیینات بسیار ساخته شده اند .

این کلیساها یکی از جاذبه های گردشگری شهرهای اروپایی هستند و در لیست گردشگری سیاحان قرار دارند .تورهای سیاحتی نیز مردم را حتما برای بازدید از این بناها می برند.

برخلاف مکان ها توریستی که در اروپا تمام نیاز به خرید بلیط دارند ،بازدید از این کلیساها رایگان است ،گاهی پول کمی برای مصارف خیریه آن هم بطور اختیاری درخواست می شود.

این کلیسا ها هنوز فعال هستند و درست است که به شکل موزه درآمده اند اما اعمال عبادی توسط کشیشان یا مردم علاقه مند بطور مرتب در آنها انجام می شود .

گرفتن عکس یا فیلمبرداری در داخل کلیسا ممنوع است زیرا آن را محلی برای عبادت می دانند و این کارها را با قداست آنها ناسازگارمی دانند . این ممنوعیت را با نصب تابلویی جلو کلیسا اعلام می کنند .در برخی کلیساهای بزرگتر مأمورانی این وظیفه را انجام می دهند .

نکته جالب:

در فصول گردشگری در جنوب اروپا مخصوصاَ اسپانیا که حیاط خلوت اروپا محسوب می شود به علت گرمی هوا عملاً چیزی به نام پوشش نه برای مردان و نه برای زنان مفهوم ندارد.وقتی خانم های ما را با پوشش اسلامی می دیدند

به هیچ وجه برایشان قابل توجیه نبود که کسی در آن گرما این طور خود را بپوشاند.

در ورودی کاتادرل ها کنار تابلوی ممنوعیت فیلم و عکس و کشیدن سیگار ،با نمادی ورود افراد بد لباس را نیز ممنوع کرده است .

در ورودی کلیسای مشهور گائودی در بارسلون یک خانم مأمور تذکر به خانم های بد پوشش بود ،یا باید خود را تا حدی می پوشاندند یا از ورود آنها به کلیسا جلوگیری می کرد.

در سایر کلیسا ها در پاریس ، فلورانس و سایر شهرها نیز ما این مسئله را مشاهده کردیم .

واین برای ما بسیار جالب بود.

.................................................................................

آنچه از نظرتان گذشت مطلب ارسالی دوست فرهیخته و همکار صاحب دلم جناب آقای استاد وحید وطن خواه از مادرید بود. توفیق این استاد ارزشمند را در نشر معارف اسلام در دیار غربت از خداوند بزرگ خواهانم.

 

 


برچسب‌ها: حجاب , کاتادرل , کلیسای جامع , اروپا,
[ 25 تير 1392 ] [ 15:15 ] [ ]

حافظ و قرآن

(سیری در اشارات قرآنی حافظ)

...............................

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون

(آل عمران 169)

و هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند؛ مرده مپندار، بلکه زنده  اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

.....................

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

کانکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد

[ یک شنبه 23 تير 1392 ] [ 17:38 ] [ محمدحسین تقوایی ]

رمضان با المیزان

بخش چهارم: پاسخ های علامه به شبهات مسأله شفاعت(1)

مرحوم علامه طباطبایی در جلد اول المیزان صفحات 232 تا 283 در تفسیر آیات 47 و 48 سوره بقره مباحث مشروح و مفصلی را پیرامون (شفاعت) مطرح کرده اند که به همه دوستان فرهیخته مطالعه آن را توصیه می کنم.ایشان پس از تبیین مفهوم صحیح شفاعت؛ شبهات و اشکالات پیرامون آن را مطرح کرده و پاسخ می دهند.در این مجال کوتاه مختصری از بیان مرحوم علامه را در این خصوص تقدیم می کنم:

اشکال اول:

شفاعت در حقیقت برداشتن عقاب تعیین شده از سوی خدا از مجرم است؛اگر عدل است پس تشریع آن ظلم بوده است و اگر ظلم است پس تشریع آن عدل بوده است بنا براین درخواست شفاعت از خدا در حقیقت درخواست ظلم از اوست.

پاسخ :

علامه به دو شکل نقضی و حلی به این اشکال پاسخ داده اند.

شما در مورد اوامر امتحانی خدا چه می گویید؟آیا رفع حکم امتحانی مانند جلوگیری از کشته شدن اسماعیل در مرحله دوم و اثبات آن در مرحله اول هر دو عدالت است؟یا یکی ظلم و دیگری عدالت؟

چاره ای نیست که بگوییم هر دو عدالت است و حکمت در آن آزمایش و بیرون آوردن باطن مکلف، یا به فعلیت رساندن استعدادهای اوست. در مورد شفاعت هم می گوییم :

ممکن است خدا مقدر کرده باشد که همه مردم با ایمان را نجات دهد؛ ولی در ظاهر احکامی مقرر کرده و برای مخالفت با آنها عقاب هایی معین نموده است، تا کفار به کفر خود هلاک گردند و مؤمنان به وسیله اطاعت به درجات محسنین بالا روند و گناه کاران به وسیله شفاعت به آن نجاتی که گفتیم خدا برایشان مقدر کرده برسند؛ پس هر دو حکم بر اساس عدالت بوده است هم تعیین عقاب و هم برداشتن آن.

جواب حلی علامه به این شبهه این است که ایشان زمانی این سؤال را صحیح می دانند که برطرف شدن عقاب از مجرم به وسیله شفاعت؛ نقض حکم و ضد آن باشد در حالی که ایشان در ضمن تبیین مفهوم شفاعت؛ اثبات کرده اند که شفاعت ربطی به نقض اصل حکم و نقض عقوبت ندارد، بلکه شفاعت فقط مخالفت کننده و نافرمانی کننده را از مصداق شمول عقاب بیرون می کند و او را مصداق شمول رحمت و یا صفتی دیگر از صفات خدا از قبیل عفو و مغفرت و... می سازد.

(ادامه دارد)

 

[ یک شنبه 23 تير 1392 ] [ 8:7 ] [ محمدحسین تقوایی ]

حافظ و قرآن

(سیری در اشارات قرآنی حافظ)

.....................................

تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ینفقون*  فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین جزاءً بما کانوا یعملون

(سجده 15 و 16)

(شب هنگام ) پهلوهایشان از خوابگاه جدا می گردد و پروردگارشان را از روی بیم و طمع می خوانند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند* هیچ کس نمی داند چه چیز از آنچه مایه ی روشنی دیدگان است(به پاداش) آنچه انجام می دادند برای آنان پنهان شده است.

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی

........................

مرا در این ظلمات آنکه رهنمایی کرد

نیاز نیم شبی بود و گریه سحری

........................

همچو حافظ غریب در ره عشق

به مقامی رسیده ام که مپرس

.......................

مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول

ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید

....................

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و آه سحری بود

..................

 

[ شنبه 22 تير 1392 ] [ 11:35 ] [ محمدحسین تقوایی ]

حافظ و قرآن

(سیری در اشارات قرآنی حافظ) 

..................................

من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون

(نحل 96)

هر کس-از مرد یازن- کار شایسته مکند و مؤمن باشد؛ قطعا او را با زندگی پاکیزه ای،(حیات حقیقی) می بخشیم؛ و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند پاداش خواهیم داد.

فردا شراب و کوثر و حور از برای ماست

امروز نیز ساقی مه روی و جام می

 

 

 

[ جمعه 21 تير 1392 ] [ 9:9 ] [ محمدحسین تقوایی ]

رمضان با المیزان

بخش سوم: نمونه ای از اندیشه ی ژرف علامه طباطبایی در تفسیر

........................

تفسیر دو آیه ی آخر سوره ی مبارکه ی حمد، یکی از جلوگاه های اندیشه بلند علامه در تفسیر است.از صفحه ی 44 تا 67 جلد اول المیزان به تفسیر این آیات پرداخته است که همه ی دوستان فرهیخته و تشنه ی معارف قرآن را به مطالعه ی آن دعوت می کنم.

اصلی ترین بحث علامه در تفسیر آیات (اهدنا الصراط المستقیم ...) این است که واژه ی (صراط) از نظر معنا با واژه های (طریق) و (سبیل) نزدیک است و تفاوت هایی نیز دارد. علامه با روش قرآن به قرآن به این تشابه و تفاوت معنایی اشاره کرده و وجه انتخاب (صراط) را در این دو آیه تبیین می نماید.

برای توضیح این مطلب مرحوم علامه هفت مقدمه ذکر می کنند؛ که توضیح تمام آنها از حوصله ی این مجال خارج است.در مقدمه ی اول با استناد به آیات 6 انشقاق و 3 تغابن توضیح می دهد که خداوند برای تمام مخلوقات و انسان راهی را معرفی کرده که از آن راه به سوی پروردگارشان سیر می کنند.در مقدمه ی دوم با استفاده از آیات 61 یس و 186 بقره این راه را (یک راه) نمی داند و همه آنها یک جور نیستند و در یک تقسیم بندی کلی به دو قسم تقسیم می کند: اول ؛ راه نزدیک تر به خدا ، دوم؛ راه دورتر.

در مقدمه سوم با ذکر آیات 40 اعراف و 81 طه و 108 بقره تقسیم بندی دیگری شکل می دهد و راه ها را به (راه به سوی بلندی) و (راه به سوی پستی) تقسیم می کند و از همین مطلب نتیجه می گیرد که برخی انسان ها راهشان به سوی بالاست(=انعمت علیهم)؛ برخی راه گم کردگان حیرانند(=مغضوب علیهم) و گروهی راه را از دست داده اند(=ضالین). در مقدمه ی چهارم با استناد به آیه ی 11 مجادله راه مستقیم را نیز به راه هایی تقسیم می کند که با توجه به شایستگی های وجودی انسان ها با هم متفاوتند.در مقدمه ی پنجم به شهادت آیه ی 69 نساء که (نعمت داده شدگان) را معرفی می کند؛ اصحاب صراط مستقیم را در صورت عبودیت خدا دارای ثبات قدم به تمام معنا می داند.در مقدمه ی ششم با استناد به آیات متعددی از قرآن بیان می دارد که خدا در قرآن از (صراط) و (سبیل) هایی نام برده و آنها را صراط و سبیل های خود خوانده است؛ با این تفاوت که به جز یک صراط مستقیم را به خود نسبت نداده ولی سبیل های چندی را به خود نسبت داده است.و ازی نتیجه می گیرد که (صراط مستقیم) یک راه بیش نیست که تمام (سبیل)ها مانند راه های فرعی هستند که به آن بزرگراه اصلی منتهی می شوند.و بالاخره در مقدمه هفتم (سبیل ایمان) را بازشناسی می کند و با استناد به آیه ی 108 یوسف آن را دارای نقص می داند چرا که ممکن است ایمان به شرک آلوده شود.

حاصل ذکر این مقدمات هفت گانه ؛ تبیین مفهوم (صراط مستقیم) است. علامه در این نتیجه گیری چنین می نویسد:

(...صراط مستقیم راهی است به سوی خدا؛ که هر راه دیگری که خلایق به سوی خدا دارند، شعبه ای از آن استو هر طریقی که آدمی را به سوی خدا راهنمایی می کند؛ بهره ای از طراط مستقیم را داراست. به این معنا که هر راهی و طریقه ای که فرض شود به آن مقدار آدمی را به سوی خدا و حق راهنمایی می کند که خودش از صراط مستقیم دارا و متضمن باشد؛ اگر آن راه به مقدار اندکی از صراط مستقیم را دادا باشد، رهرو خود را کمتر به سوی خدا می کشاند و اگر بیشتر داشته باشد، بیشتر می کشاند و اما خود صراط مستقیم بدون هیچ قید و شرطی رهرو خود را به سوی خدا هدایت می کند و می رساند و به همین جهت خدای تعالی نام آن را صراط مستقیم نهاد...)

[ جمعه 21 تير 1392 ] [ 8:53 ] [ محمدحسین تقوایی ]

حافظ و قرآن

(سیری در اشارات قرآنی حافظ)

............................

و سیق الذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا حتی اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها  سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین

(زمر 73)

و کسانی که از پروردگارشان پروا داشته اند؛ گروه گروه به سوی بهشت سوق داده شوند، تا چون بدان رسند و درهای آن (به رویشان) گشوده گردد و نگهبانان آن به ایشان گویند: " سلام بر شما ؛ خوش آمدید ، در آن درآیید و جاودانه(بمانید)

بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوی دوست

گیسوی حور گرد فشاند ز مفرشم

..................................................

یا ایها الذین امنوا اذکروالله ذکرا کثیرا

(احزاب 41)

ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را یاد کنید؛ یاد بسیار

ساقی ار باده از این دست به جام اندازد

عارفان را همه در شرب مدام اندازد

( علامه شهید مطهری در دیوان حافظ شخصی خود که با عنوان " آینه جام" منتشر شده است، ذیل این بیت ، " شرب مدام " را در غزل های حافظ همان "ذکر کثیر " قرآن می دانند.)

 

[ پنج شنبه 20 تير 1392 ] [ 16:46 ] [ محمدحسین تقوایی ]

حافظ و قرآن

(سیری در اشارات قرآنی حافظ)

بی تردید مهم ترین رمز ماندگاری حافظ؛ انس وی با قرآن و تاثیر پذیری کلام او از کلام وحی است.آنچه به یاری خدا و در بخش های مختلف در ماه مبارک رمضان پیش رو خواهید داشت؛ سیری اجمالی در اشارات قرآنی غزل های لسان الغیب می باشد که با توجه به بضاعت اندک قرآنی حقیر بی عیب نخواهد بود.

.............................

ما عندکم ینفد و ما عندالله باق....(نحل 96)

(آنچه پیش شماست تمام می شود و آنچه پیش خداست پایدار است...)

عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده

به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست

......................................

و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا....(طه 124)

(و هر کس از یاد من دل بگرداند؛ در حقیقت زندگی تنگ و سختی خواهد داشت...)

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد

هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

........................

(ادامه دارد)

[ پنج شنبه 20 تير 1392 ] [ 7:1 ] [ محمدحسین تقوایی ]

رمضان با المیزان

بخش دوم: نظرات تفسیری علامه طباطبایی در تفسیر آیه ی (بسم الله الرحمن الرحیم)

1) فلسفه ی آغاز کلام خدا با بسم الله

بسیار می شود که مردم عملی را که می کنند و یا می خواهند آن را آغاز کنند، با نام عزیز یا بزرگی شروع می کنند تا به این وسیله مبارک و پر اثر شودو آبرو و احترامی به خود بگیرد و یا حد اقل باعث شود هر وقت نام آن عمل و یاد آن به میان می آید، به یاد آن عزیز نیز بیفتند.

این معنا در کلام خدا نیز جریان یافته و خدا نیز کلام خود را با نام خودش که عزیزترین نام هاست آغاز کرده تا آنچه که در کلامش استرنگ و بوی او را داشته باشد و مرتبط با نام او شود و نیز ادبی باشد تا بندگان، خود را به آن مودب کنند و بیاموزند تا در اعمال و رفتار و گفتارشان این ادب را رعایت نموده ، آن را با نام وی آغاز کنند تا همه ی امور بندگان خدایی شده و مقصود اصلی از آن اعمال، خدا و رضای او باشد.

2)معنای باء بسم الله

از نظر مرحوم علامه، باء در اول بسم الله الرحمن الرحیم؛ باء (ابتدائیت) است و در نتیجه معنای جمله چنین می شود(من به نام خدا آغاز می کنم). در صفحه 26 جلد اول المیزان دلیل انتخاب این معنای باء، از میان معانی متعدد آن به طور مفصل آمده است.

3)بسم الله اول هر سوره ویژه ی همان سوره

مرحوم علامه با بررسی واژه ی (سوره) در آیات قرآن به این نتیجه می رسد که اغراض و مقاصدی که از هر سوره به دست می آید مختلف است و هر سوره ای غرضی خاص و معنایی مخصوص را بیان می کندو بنا براین جمله ی (بسم الله...) در اول هر سوره راجع به آن غرضی است که در خصوص آن سوره تعقیب شده است.

4)شرح و تفسیر واژه ی (اسم)

واژه ی (اسم) یا از ماده ی (سمه) اشتقاق یافته است به معنای (داغ و علامتی که بر گوسفندان می زدند تا مشخص شود هر کدام از آن کیست) یا از ماده (سمو) به معنای بلندی. علامه با طرح بحثی مفصل در صفحه ی 29 و 30 جلد اول المیزان معنای اول را مناسب تر می داند و در بحث روایتی ذیل تفسیر بسم الله از کتاب عیون اخبار الرضا؛ حدیثی را از امام رضا(ع) می آورند که از ایشان درباره معنای (بسم الله) پرسیدند، فرمودند: (معنایش این است که من خود را به داغ و علامتی از علامت های خدا داغ می زنم و آن داغ عبادت است، تا همه بدانند که من بنده ی چه کسی هستم)

5)شرح و تفسیر واژه ی (الله)

علامه ضمن شرح اشتقاق لغوی واژه ی (الله) ، آن را اسم خاص خدا و (جامع تمام صفات او) می داند. دلیل قرآنی این مدعا این است که در قرآن واژه ی (الله) همواره موصوف است و هرگز صفت قرار نگرفته است. مثلا می فرماید: الله رحمان است و هرگز نفرموده: رحمان که این صفت را دارد، الله است.

6)شرح و تفسیر واژه های (رحمن) و (رحیم)

علامه ی طباطبایی با بررسی دقیق اشتقاق لغوی و نیز تحلیل صرفی این دو واژه و نیز در کنار هم قرار دادن آیاتی که تبیین کننده ی معنای این دو صفت الهی هستند؛ (رحمن) را به معنای (کثیر الرحمه) و (رحیم) را به معنای (دائم الرحمه) می دانند.

 

 

[ چهار شنبه 19 تير 1392 ] [ 15:31 ] [ محمدحسین تقوایی ]

رمضان با المیزان

بخش نخست : معرفی اجمالی تفسیر المیزان 

تفسیر وزین و گران سنگ المیزان از مهم ترین تفاسیر شیعه و بی تردید از معتبر ترین و تخصصی ترین تفاسیر جهان اسلام محسوب می شود.این تفسیر ارزشمند اثر دانشمند سترگ شیعه ؛ فقیه اهل البیت(ع)، فیلسوف الهی و مفسر عالی قدر حضرت علامه طباطبایی می باشد.

اصل این تفسیر به زبان عربی است که در چهل جلد منتشر شده و ترجمه های مختلفی نیز از آن به زبان های زنده ی دنیا از جمله زبان فارسی شده است. معروف ترین ترجمه ی فارسی المیزان ترجمه ی حجه الاسلام والمسلمین آقای سید محمد باقر موسوی همدانی می باشد که در بیست جلد منتشر شده است.

یکی از مهم ترین روش های تفسیری قرآن ؛ (تفسیر قرآن به قرآن) است که در عصر ما مرحوم علامه طباطبایی پرچمدار این روش تفسیری محسوب می شود.بنای علامه در تفسیر المیزان ، تفسیر قرآن به قرآن است اما به تناسب و بر حسب نیاز گاهی نیز به طرح مباحث روایی؛ عقلی ، تاریخی و... می پردازد.

دو مقدمه ی ارزشمند بر المیزان نوشته شده که مطالعه ی عمیق هر دو مقدمه ما را با سیره ی تفسیری علامه در المیزان و نیز ویژگی های اخلاقی و تعلیمی ایشان آشنا می سازد.یکی از این مقدمه ها به قلم مفسر ارزشمند حضرت آیه الله جوادی آملی از شاگردان مبرز مکتب تفسیری مرحوم علامه طباطبایی و مقدمه دیگر به قلم خود مرحوم علامه می باشد.

(تفسیر قرآن در گرو معرفت آن است و چون شناخت آن درجات گوناگونی دارد، بنابر این تفسیر آن نیز مراتب مختلف خواهد داشت) این جمله ی آغازین مقدمه ی آیه الله جوادی آملی بر المیزان است. ایشان سپس در تبیین مراتب گوناگون تفسیر به سه گروه اشاره می کنند؛ اول تفسیر کسانی که قرآن را در اثر ارتباط با حقیقت آن می شناسند؛ مانند پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت (ع)،

گروه دوم تفسیر کسانی که قرآن را در اثر مشاهده ی جمال و جلال آن در خود شناخته و می شناسند که تبین آن کشش خاص، برای کسی که از آن بارقه سهمی و از آن نفحه نصیبی ندارد میسور نیست. و گروه سوم کسانی که قرآن را با بررسی ابعاد گوناگون اعجاز وی شناخته و می شناسند که اکثریت قرآن شناسان از این دسته اند.

از دیدگاه ایشان کامل ترین شناخت قرآن معرفت عمیقانه ی طبقه ی اول است و همچنین ایشان تفسیر علامه طباطبایی را در زمره ی تفسیر گروه دوم معرفی می نمایند و بعد از تفسیر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ؛ تفسیر گروه دوم را که خود شاگردان برجسته ی گروه اولند، بهترین تفسیر می دانند.

مهم ترین قسمت مقدمه ی آیه الله جوادی آملی بر المیزان؛ معرفی و تبیین روش تفسیری (قرآن به قرآن) می باشد.ایشان کیفیت استدلال یا استمداد از آیه ای برای آیه ی دیگر را سیره ی مفسران آیات الاحکام، مفسران ادبی و نیز روش تفسیر کسانی که قصص قرآن را می نگارند، می دانند؛ اما روش تفسیری (قرآن به قرآن) علامه را در المیزان، خاص المیزان معرفی می کنند و آن را جز در روایات معصومین(ع) که در تفاسیر پیشینیان به ندرت دیده می شود و بعد از آن هم هم هنوز به ابتکار خویش باقی است،معرفی می نمایند.

از دیدگاه ایشان سرمایه بسیاری از روش های تفسیری در غیر المیزان را (المعجم) تامین می نماید که با استفاده از آن می توان به فهرست آیات در یک موضوع خاص دست یافت. اما سیره ی تفسیری قرآن به قرآن علامه در المیزان؛ شناسایی آیات کلیدی و ریشه ای قرآن است که در پرتو آن آیات کلیدی درهای بسیاری از آیات دیگر گشوده می گردد. لذا در این سیر باید از سکوی (المعجم) و کتب لغت پرواز کرد و به کنگره ی (...و عنده مفاتح الغیب..) رسید و به اسرار قرآن دست یافت. خود مرحوم علامه از این آیات کلیدی و ریشه ای با عنوان (غرر آیات) یاد می کردند.آیاتی نظیر : قل هوالله احد ؛ لیس کمثله شیء، الله نور السموات والارض ، الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی، یوم لا تملک نفس لنفس شیئا والامر یومئذ لله، انا کل شیء خلقناه بقدر، و ان لیس للانسان الا ماسعی، و... از جمله ی این آیات کلیدی محسوب می شوند.

 

[ سه شنبه 18 تير 1392 ] [ 7:21 ] [ محمدحسین تقوایی ]

 ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید

از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد

(حافظ)

امام رضا(ع) به ابا صلت هروی سفارش فرمودند که در روزهای واپسین شعبان به خواندن این دعا مداومت کن:

اللهم ان لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه

خداوندا! اگر در آنچه از شعبان گذشت ما را نبخشیده ای ؛ پس در باقی مانده ی آن مارا بیامرز.

[ یک شنبه 16 تير 1392 ] [ 14:34 ] [ محمدحسین تقوایی ]

نماز در خم آن ابروان محرابی

کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

(حافظ)

 

[ سه شنبه 4 تير 1392 ] [ 18:37 ] [ محمدحسین تقوایی ]

 گویم ز تو و غیر تو می جویم من

راه دگری غیر تو می پویم من

این ندبه و انتظار و صبح جمعه...

آقا به خدا دروغ می گویم من!!

............................

سروده ی : محمد حسین تقوایی

[ دو شنبه 3 تير 1392 ] [ 22:22 ] [ محمدحسین تقوایی ]

 جمعه ای دیگر رسید و یوسف زهرا نیامد...

[ جمعه 31 خرداد 1392 ] [ 14:30 ] [ محمدحسین تقوایی ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
ارديبهشت 1393
فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 فروردين 92
امکانات وب